نو بکنیدجامه را، پاک کنیدخانه را
گل بزنیدقبله را، ماه ربیع میرسد
هوش کنیدمست را،آب زنیددست را
سجده کنیدهست را،ماه ربیع میرسد
سیرکنیدگشنه را،آب دهیدتشنه را
دورکنیدغصه را،ماه ربیع می رسد
سلام دوستان و همراهان خوبم
ماه ربیع آمد
ماه شادی ها
برای همه شما بهترین ها را آرزو میکنم
مهربان باشید
آرامش پیدا کنید
در کتاب فیه ما فیه مولانا داستان بسیار تأملبرانگیزی به صورت شعر درباره جوان عاشقی است که به عشق دیدن معشوقهاش هر شب از این طرف دریا به آن طرف دریا میرفته و سحرگاهان باز میگشته و تلاطمها و امواج خروشان دریا او را از این کار منع نمیکرد. دوستان و آشنایان همیشه او را مورد ملامت قرار میدادند و او را به خاطر این کار سرزنش میکردند اما آن جوان عاشق هرگز گوش به حرف آنها نمیداد و دیدار معشوق آنقدر برای او انگیزه بوجود میآورد که تمام سختیها و ناملایمات را بجان میخرید.
شبی از شبها جوان عاشق مثل تمامی شبها از دریا گذشت و به معشوق رسید. همین که معشوقه خود را دید با کمال تعجب پرسید: «چرا این چنین خالی در چهره خود داری!»
معشوقه او گفت: «این خال از روز اول در چهره من بوده و من در عجبم که تو چگونه متوجه نشدهای.»
جوان عاشق گفت: «خیر، من هرگز متوجه نشده بودم و گویی هرگز آن را ندیده بودم.»
لحظهای دیگر جوان عاشق باز هم با تعجب پرسید: «چه شده که در گوشه صورت تو جای خراش و جراحت است؟»
معشوقه او گفت: «این جراحت از روز اول آشنایی من با تو در چهرهام وجود داشته و مربوط به دوران کودکی است و من در تعجبم که تو چطور متوجه نشدی!»
جوان عاشق میگوید: «خیر، من هرگز متوجه نشده بودم و گویی هرگز آن جراحت را ندیده بودم.»
لحظهای بعد آن جوان عاشق باز پرسید: «چه بر سر دندان پیشین تو آمده؟ گویی شکسته است!»
معشوقه جواب میدهد: «شکستگی دندان پیشین من در اتفاقی در دوران کودکیام رخ داده و از روز اول آشنایی ما بوده و من نمیدانم چرا متوجه نشده بودی!»
جوان عاشق باز هم همان پاسخ را میدهد. آن جوان ایرادات دیگری از چهره معشوقهاش میبیند و بازگو میکند و معشوقه نیز همان جوابها را میگوید. به هر حال هر دو آنها شب را با هم به سحر میرسانند و مثل تمام سحرهای پیشیین آن جوان عاشق از معشوقه خداحافظی میکند تا از مسیر دریا باز گردد. معشوقهاش میگوید: «این بار باز نگرد، دریا بسیار پر تلاطم و طوفانی است!»
جوان عاشق با لبخندی میگوید: «دریا از این خروشانتر بوده و من آمدهام، این تلاطمها نمیتواند مانع من شود.»
معشوقهاش میگوید: «آن زمان که دریا طوفانی بود و میآمدی، عاشق بودی و این عشق نمیگذاشت هیچ اتفاقی برای تو بیافتد. اما دیشب بخاطر هوس آمدی، به همین خاطر تمام بدیها و ایرادات من را دیدی. از تو درخواست میکنم برنگردی زیرا در دریا غرق میشوی.»
جوان عاشق قبول نمیکند و باز میگردد و در دریا غرق میشود.
مولانا پس از این داستان در چندین صفحه به تفسیر میپردازد؛ مولانا میگوید تمام زندگی شما مانند این داستان است. زندگی شما را نوع نگاه شما به پیرامونتان شکل میدهد. اگر نگاهتان، مانند نگاه یک عاشق باشد، همه چیز را عاشقانه میبینید. اگر نگاهتان منفی باشد همه چیز را منفی میبینید. دیگر آدم های خوب و مثبت را در زندگی پیدا نخواهید کرد و نخواهید دید. دیگر اتفاقات خوب و مثبت در زندگی شما رخ نخواهد داد و نگاه منفیتان اجازه نخواهد داد چیزهای خوب را متوجه شوید. اگر نگاه عاشقانه از ذهنتان دور شود تمام بدیها را خواهید دید و خوبیها را متوجه نخواهید شد. نگاهتان اگر عاشقانه باشد بدیها را میتوانید به خوبی تبدیل کنید.
اگر دوست دارید خوب زندگی کنید کلیدش بخشیدن است
بخشنده باشید
روابط رمانتیک بین زن و مرد گاه بسیار پیچیده میشود و میتواند با یک دلشکستگی کوچک به پایان برسد. بدترین چیز در مورد این پایانهای غمانگیز این است که در تمام آنها دستکم قلب یکی از طرفین میشکند؛ در حالیکه التیام دادن آن قلب شکسته بسیاری مشکلات را حل میکرد.
گاهی اوقات انجام این کار برای هر دو طرف بسیار سخت میشود و در ضمن تسکین و التیام یک قلب شکسته کار بسیار سختی است، گاه یک عمل و با گفتن چند حرف تمام داستانی که برای زندگی مشترک خود نوشته بودید، عوض میشود. تمام آن خاطرات خوب، رویاها و آرزوهایی که برای آینده داشتید و برنامههایی که برای هر دوی خود در نظر گرفته بودید، رنگ میبازند.
التیام دادن یک قلب شکسته هم نیاز به زمان دارد و هم نیاز به صبوری و باید این حقیقت را بپذیرید که قلبتان شکسته است. مهم نیست که چند بار آرزو کنید کاهش همه چیز جور دیگری بود و کاش این اتفاقات نیفتاده بود و یا اینکه چقدر از حرفی که زدهاید و کاری که کردهاید، پشیمان هستید. حالا دیگر فرقی نمیکند که به این نتیجه رسیدهاید که نباید این کار را انجام میدادید و یا اینکه چقدر عصبانی و ناراحت هستید. حقیقت این است که قلب شما شکسته است.
حتی اگر تمام تلاش همسرتان این باشد که شما را برگرداند، تا زمانی که موفق نشود قلب شکسته شما را التیام بخشد، هیچ فایدهای نخواهد داشت و این مرحله به نوعی یک مرحله بهبودی است و باید با صرف انرژی زیادی صورت بگیرد. پس حالا چه باید کرد؟ آیا باید بنشینید و برای تمام روزهای باقیمانده زندگیتان غصه بخورید و اشک بریزید و یا آن کاری را انجام دهیدکه دلتان میخواهد؟ آیا این پایان تلخ نتیجه اشتباه شما بود؟ و آن کسی که باید سرزنش شود، شمایید؟ آیا کاری از دستتان برمیآید تا اوضاع را درست کنید؟ آیا باید کمی مکث کنید، فکر کنید و متوجه شوید که کدام بخش از رفتارهای شما نادرست بوده است؟ آیا اصلا التیام دادن یک قلب به شدت شکسته میسر است؟ بله البته، حتی یک قلب شکسته را نیز میتوان با روشها و راههای مختلفی التیام بخشید و البته باید بدانید که همه چیز به شما بستگی دارد؛ اینکه چگونه دلجویی کنید و یا اینکه چگونه اشتباه او را ببخشید و فراموش کنید. برای آنکه قلب شکستهتان التیام یابد، باید بخشیدن را تجربه کنید. ما به شما توصیه میکنیم که با چند گام زیر اقدام به اینکار کنید:
در مورد هر چیزی که باید به خاطرش گریه کنید، حتماً گریه کنید
وقتیکه قلبتان میشکند، بسیار طبیعی است که واکنشتان گریه کردن باشد. هیچگاه فکر نکنید که با گریه کردن ضعیف و حقیر به نظر میرسید. این اتفاق بسیار عادی و در واقع بسیار هم خوب است. وقتی که گریه میکنید، اجازه میدهید که خشمتان فروکش کند و کمتر احساس سنگینی کنید. اگر میتوانید در اتاق را ببندید، موسیقی غمگینی گوش بدهید و به خودتان این فرصت را بدهید تا درد را احساس کنید و گریه کنید. بگذارید با گریه کردن دردها از قلبتان بیرون شوند و غمها شما را رها سازند.
خود را مشغول و سرگرم نگه دارید
وقتی که قصد داریدکسی یا چیزی را فراموش کنید، باید به چیزها و افراد دیگر فکر کنید. به عبارت دیگر باید خود را پُر مشغله کنید. مهم نیست که چگونه اینکار را انجام میدهید، فقط باید سرگرم باشید. به سینما بروید، یک مسابقه را تماشا کنید، سفر کنید ... . واقعاً مهم نیست که چه کاری انجام میدهید. مهم این است که خود را با چیزی مشغول و سرگرم کنید. یک سرگرمی برای خود بیابید. کاری را انجام دهید که از آن لذت میبرید؛ چیزی که ذهن شما را درگیر خودش کند و کمکم از آن چیزی که ناراحتتان کرده فارغ شوید. اگر فکرتان مشغول چیزی باشد، دیگر هیچ فرصتی برای فکر کردن به کسی که سعی دارید فراموشش کنید، نخواهید داشت.
مراقبت از خودتان
زنها وقتی که دچار آسیب دیدگی روحی میشوند، از بسیاری جهات خود را فراموش میکنند. هر چه از ظاهر خود بیشتر دست بکشید و از جذابیتهای خود بکاهید، اعتماد به نفستان نیز کمتر میشود. بنابراین اگر آسیب دیدهاید، از درد خود برای ترقی خود استفاده کنید نه علیه خود. بیشتر کار کنید، بیشتر پیادهروی کنید به وضعیت ناخنها و موها برسید و هر کاری که میتوانید، انجام دهید تا احساس زیبایی بیشتری کنید.
اوقات بیشتری را در کنار دوستانتان بگذرانید
دوستان همواره در چنین موقعیتهای بهترین راه فراموش کردن غمها و دلشکستگیها هستند. آنها میتوانند به شما کمک کنند تا احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید و آن چیزی را که آزارتان میدهد، راحتتر فراموش کنید. آنها شما را میخندانند و به شما کمک میکنند تا بفهمید مهمتر از آن چیزی هستید که فکر میکنید. فقط یک هشدار در این زمینه وجود دارد: از آنها بخواهید که در مورد شخصی که میخواهید او و کارهایش را فراموش کنید، از شما نپرسند؛چرا که با هر بار حرف زدن در مورد آنها و پیش آمدن چنین بحثهایی، اشکتان دوباره سرازیر میشود و فراموش کردن دشوارتر، شما نیاز به خنده دارید، نه گریه پس از همان ابتدا با آنها صادق باشید و از آنها بخواهید درباره برخی موضوعات حرفی نزنند.
از آن فرد دوری کنید
سعی کنید به جایی که احتمال میدهید او نیز حضور داشته باشد، نروید. وقتی که سعی میکنید او را فراموش کنید، باید خود را از دیدار او محروم کنید؛ در غیر این صورت کارتان دشوارتر میشود. اگر او را در جایی به طور اتفاقی دیدید، فقط مودبانه و محترمانه برخورد کنید و با یک پوزش ساده به سرعت از کنار او دور شوید. اگر در محل کار یا تحصیل با او برخورد کنید و نمیتوانید مانع این دیدارها شوید، سعی کنید به هنگام حرف زدن با او نگاهش نکنید. خود را اغلب اوقات با کاری مشغول کنید تا حتی مجبور نباشید به او نگاهی بیندازید.
فعلاً از ایجاد هر گونه رابطه رمانتیک بپرهیزید
اگر سعی دارید کسی را فراموش کنید، فیلمهای رمانتیک تماشا نکنید و آهنگهای رمانتیک گوش ندهید. این موارد به شما حال بدی میدهد و باعث میشود دوباره آن فرد را به یاد آورید. آهنگهای شاد گوش بدهید، به حال فکر کنید و نگران آینده نباشید.
بیرون بروید و سعی کنید چهرههای جدیدتر را ببینید
هرچه بیشتر در خانه بمانید، بیشتر به او و کارهایش فکر میکنید و این مسأله باعث سختتر شدن پروژه میشود. بنابراین حتی اگر حال و حوصله ندارید، باز هم بهترین لباس و کفش خود را بپوشید، بهترین لبخند خود را بزنید، به دوستانتان زنگ بزنید و سعی کنید با آنها به جای خوبی بروید، به موسیقی گوش بدهید و شادی کنید. سعی کنید با برخی چهرههای جدید آشنا شوید و از این مسأله به خوبی استقبال کنید. وقتی که از پیله تنهایی خود خارج میشوید و در میان مردم قرار میگیرد، متوجه میشوید فردی که میخواهید فراموشش کنید، تنها فرد جذاب دنیا نیست و افراد جذاب و متفاوت دیگری نیز وجود دارند و حتی دنیای برخی از آنها به دنیای شما نزدیکتر است.
این پروژه را پذیرا باشید
ممکن است شما فرد بسیار قدرتمندی باشید (به لحاظ روحی – روانی) اما با این حال، باز هم آسیب دیدهاید. این پروژه نیاز به درمان کافی دارد تا آن را بپذیرید. هیچ وقت انتظار نداشته باشید که ظرف دو روز همه چیز را فراموش کنید. اگر احساس میکنید که نیاز به گریه کردن دارید، اَدای افراد قوی را در نیاورید. فقط باید درد و غم خود را بپذیرید و آن را آسان بگیرد.
وقتی که صبوری بیشتر به خرج میدهید، همه چیز هم آسانتر و راحتتر میشود. با تمام این اوصاف، فراموش کردن کسی، کار بسیار دشواری است، اما با استفاده از این مراحل میتوان آن را کمی سادهتر کرد. اینکار سخت و زمانبر است، اما شما از عهده آن بر میآیید. فقط فراموش نکنید که همه چیز به شما بستگی دارد. زندگی انتظار شما را میکشد، پس حرکتی کنید و زندگی را نفس بکشید.
هنگامی که از درون زلال باشی
خداوند به تو نوری می بخشد ، آنچنان که ندانی
و مردم تو را دوست می دارند از جایی که ندانی
و نیازهایت از جایی برآورده شود که ندانی چه شد
این یعنی پاک نیتی...
و پاک نیت کسی است که برای همه ، بدون استثناء ، خیر بخواهد .
چون می داند
سعادت دیگران از خوشی او نمی کاهد.
و بی نیازی آنها از ثروت او کم نمی کند.
و سلامت آنها عافیت و آرامش او را سلب نخواهد کرد.
پس چه زیباست که همیشه نیک اندیش و خیر خواه باشیم...
ساعت پنج ونیم صبح روز یکشنبه ۲۳ آبان ۹۵، فرودگاه امام خمینی(ره)
صبح زود که بیدار شدم به تصور ورود به وقت نماز صبح نماز خوانده واز خانواده خداحافظی کردم و به فرودگاه امام آمدم . طبق معمول فکر می کردم بیش از یکساعت زمان طول بکشد ولی اتوبان های تهران آرام و خلوت بود و نیم ساعته به فرودگاه رسیدم. با احتمال اینکه نماز را قبل از وقت شرعی خوانده بودم مستقیم به نمازخانه آمدم و نماز صبح را بجا آوردم.تعدای از مردم به خواندن نماز یا تلاوت قرآن مشغول هستتدو عده ای از مسافران خوابیده اند. خستگی را در صورت خیلی از آنان میشود دید بخصوص کارگران خدماتی شب کار فرودگاه و سربازان راهنمایی و رانندگی.
بعداز نماز فرصت را برای نوشتن این مطلب مناسب دیدم و در گوشه نمازخانه گوشی را روشن و وارد فضای مجازی شدم.
الحمدلله همه کاربران مرتبط با من در تلگرام خواب بودند ، نه که حتما خواب باشند بلکه آنلاین نبودند و چه بسا عده ای هم بیدار باشند.
در شدق سفر به کربلا خیلی سبک و راحت هستم و اینگار هیچ کار و نگرانی ندارم ولی آنچه در این لحظات بیشتر از فکرم عبور می کند یک نوع آرزو برای خانواده ام و همه کسانی که آرزوی سفر کربلا و زیارت امام حسین(ع) را دارند می باشد و این آرزو و در حقیقت دعا در فکر و زبانم جاریست.
لحظاتی یاد مسافران و زائران افتادم که زمینی و از مرزهای مهران و شلمچه و... برای راهپیمایی عظیم اربعین سختی های زیادی را تحمل می کنند ولی جز رضایت و اشتیاق چیزی دیده نمیشود. در مقایسه با آنان سفر هوایی مشقت و سختی ندارد. خوشا به سعادت آنان.
به کانال قاضی جهان در تلگرام نگاه کردم و به تصاویر کاروان اربعین قاضی جهانی ها و دوستان قدیمی خودم و همشهری های عزیزم. دلخوشم به دیدارشان در این سفر بیاد ماندنی.
قرار است در این سفر در یکی از چادرهای امدادی هلال احمر جمهوری اسلامی ایران در نجف یا کربلا و یا مسیرهای پیاده روی مسقر بشویم. هرچه قسمت ان شالله.
این دومین سفر من به کربلاست و بی صبرانه منتظر دیدن دوباره حرم آقا امام حسین و ابوالفضل العباس و بین الحرمین و نیر مرقد مطهر حضرت علی (ع) در نجف هستم.
موکب های جالب و تلاش خادمان آنان در سال گذشته و جو منحصربفرد اربعین در کربلا در ذهنم مرور میشود و منتظر دیدن دوباره چنین تصاویر زیبایی هستم.
پارسال قرار بود ساعت ۶ صبح پرواز داشته باشیم که ساعت ۱۱ پرواز کردیم امسال نمی دانم چه خواهد شد. باید منتظر ماند و ببینیم چه میشود.
برای همه شما عزیزان و هموطنان خوبم و قاضی جهانی های مهربانم توفیق سفر کربلا و زیارت امام شریف را خواهانم.
روز و روزگارتان خوش و درپناه حق